نام كتاب: زندگي جاي ديگري است؟
نويسنده: ميلان کوندرا
ناشر: فرهنگ نشر نو
مترجم: پانتهآ مهاجر کنگرلو
علي نعمتي شهاب
وقتي زندگي هر روز از روز گذشته سختتر شود و وقتي روزنهي نجاتي نباشد، آن وقت "اينجا بودن" تبديل ميشود به علتالعلل تمامي مشکلات زندگي و "آنجا" ميشود "بهشت گمشده." بنابراين رفتن از اينجا و رسيدن به آنجا، بزرگترين آرزوي آدمي ميشود. هر چند "اينجا" و "آنجا" تنها معناي مکاني ندارند و ميتوانند حتي بهسادگي جايگاه آدمها را در زندگي نشان دهند: "کاش جاي فلاني بودم!"
و اينگونه است که اگر آن "ديگري" فردي نزديک به آدم باشد، تبديل ميشود به آينهي تمامنماي تمام آنچه که من ميخواستم به آنها برسم و تجربهشان کنم؛ ولي نتوانستم ... و اگر بتوانم او را به انجام کارهايي که من ميخواهم مجبور کنم چقدر زندگي رؤيايي ميشود!
ميلان کوندرا در رمان جذاب خود با عنوان "زندگي جاي ديگري است" به واکاوي همين موضوع ميپردازد. "زندگي جاي ديگري است" داستان آدمهايي است که در بحبوحهي انقلاب فرهنگي کمونيستي دههي چهل ميلادي در جمهوري چک، به دنبال زندگي گمشدهشان در زندگي ديگران ميگردند: مادر که اميلِ کوچکِ شاعرش مظهر تمامي آرزوهاي او در زندگي است، دختر موقرمزي که اميل از او متنفر است؛ اما بهشکل مازوخيستي او را نمادي براي عشق ازلي ميداند و در يک نگاه کلانتر، مردمي که با شيريني خيالي زندگي در بهشت وعده داده شده توسط کمونيسم زندگي ميکنند.
آدمهاي اين دنيا همه بهدنبال بهشت موعودشان در زندگي ديگري ميگردند. و چه زيباست داشتن توان شکل دادن اين زندگي! مادر اميل را آنطور که خود ميخواهد تربيت ميکند و او را به کارهايي وادار ميکند که خواستهي قلبي خود اوست و اميل، درمانده تلاش ميکند تا زندگي را که ذات آن را جز خشونت نميداند، در رنج ناشي از تحمل عشق پاک و سادهي دختر موقرمز بجويد.
"زندگي جاي ديگري است" قصهي آدمهايي است که تلاش ميکنند تا دنيا را از پشت پردهي دروغهاي خودشان بينند و به اين ترتيب، بهشت موعود خود را در زندگي ديگران بسازند. آنها تلاش ميکنند تا نداشتهها و نقاط ضعف خود را پشت نقاب خشونت و اقتدار توخاليشان پنهان کنند. اوج اين نگاه در قهرمان رؤياهاي اميل شخصيت اصلي داستان متجلي است: "زاويه" که هر وقت بخواهد ميخوابد و در خوابي ديگر بيدار ميشود. "زاويه"اي که برخلاف اميل توان ساختن دنياي "بايدها" و توان تحميل ارادهي خود را به آن دارد.
طعنهآور آن است که در پايان داستان، رستگاري از آن کسي است که تنها براي خودش و عشقاش و در دنياي خودش زندگي ميکند. دختر موقرمز برندهي پاياني جدال با زندگي است. همان کسي که رؤياي زندگي جادويي را در سر نداشت و زندگي را همانطور که بود، پذيرفته بود و زندگي ميکرد.
ميلان کوندرا در اين رمان با آن طنز تلخ هميشگياش به نبرد با تمامي آرمانشهرها و ديدگاههايي ميرود که معتقدند زندگي هر چه باشد، هميني نيست که در همين لحظه تجربهاش ميکنيم. او طعم تلخ تراژدي زندگي مادر و اميل و ديگران را به ما ميچشاند تا نشانمان دهد رستگاري از آن کساني است که شهامت پذيرفتن زندگي را همانطوري که هست، دارند. کساني که تلاش نميکنند آرامش را با رستگار کردن ديگران بهدست بياورند. کساني که ميدانند زندگي همينجا و همين لحظه است و لازم نيست جاي ديگري جستجوياش کنيم.
Keywords:
About Book Of Milan Kundera By Pantea Mohajer , Ali NematiShahab