|
ز غم راه گذر نیست مرا!
گلنسا(دوشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۷)
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا! گر سرم در سر سودات رود نیست عجب سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا بی رخت اشک همی بارم وگل می کارم غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا!
|
|
|
باز باران
(چهارشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۸۷)
باز باران با ترانه ...
|
|
|
آزاده
(دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۶)
در عجبم از مردمی که ...
|
|
|
|
صدای اذون میاد...
(دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶)
ماه رمضان دوباره از راه رسید، تا یک بار دیگر- پس از کش وقوص های فراوان در باب رویت اول ماه و آخر ماه - به یادمان بیاورد: "سگی بگذار، ما هم مردمانیم" ماه رمضان که ضیافت خدا نام گرفته تنها ماه نخوردن و نیاشامیدن نیست ماه تزکیه دل است و صفای باطن. گرچه ما ترجیح می دهیم خور و خواب را حرام کنیم تا خشم و شهوت! کاش این فرصت را غنیمت بدانبم. ماه رمضان است و ربنایش و اذان موذنش و دعای سحرش! راستی به دوستان نوجوانم که ممکن است خواندن قرآن به هر دلیلی برایشان سخت باشد توصیه می کنم در این روزهای خاص اگر دسترسی به کتاب تفسیر قرآن آقای طالقانی دارید آن را بخوانید. از سوره هایی که در مدرسه یاد گرفته ایم شروع کنید، به شگفتگی های فراوانی می رسید. ما را هم در حال خوشتان یاد آورید!
|
|
|
بنازم مطربان را...!
پوپك صابري(پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۶)
سلام این شاید آخرین پست این وبلاگ باشد. بزودی سایت گل آقا با طراحی جدید راه می افتد و ما هم از این جا کوچ می کنیم. مدتهاست که این جا ننوشته ام، با اینکه حرفهای زیادی داشتم. کوچ طنزنویس و همراه خوبمان آقای گلستانی، پرواز قیصر امین پور در بهت و ناباوری، سالگرد وبلاگم، جشنواره سینمای کمدی و... خیلی حرفها که ناگفته ماند. این روزها لبخند متاعی است کمیاب و خندیدن رفتاری است فراموش شده! خیلی ها از من می پرسند سینمای کمدی چه ربطی به گل آقا دارد و نگرانند مبادا ما با ورود به این عرصه کار اصلی خودمان را فراموش کنیم. همین قدر بگویم که: در هر دو مقوله لبخند حرف اول را می زند و موسسه گل آقا از ابتدا تا کنون هرکجا که لبخند، فرهنگ شادمانی و امیدواری وجود داشته، وظیفه خود دانسته که که با آن همراهی کند و مشوق و مروج آن باشد....
|
|
|
می دونم یه شب میای
(چهارشنبه ۷ شهريور ۱۳۸۶)
میدونم يه شب ميیای خاکو چراغون ميکني شيشهی عمر شبو ميشکنی داغون می کنی شنيدم وقتي بيای از آسمون ، گل ميريزه کوچه باغا رو ، پر از بيدای مجنون ميکني شنيدم وقتي بيای ، غصههامون تموم ميشه قحطی گريه ميیاد ، خنده رو ارزون ميکنی آسمون به احترامت پا می شه به اون نشون که تو سفرهی زمين ،خورشيدو مهمون ميکنی دلامون خيلي گرفتهس ، شبامون خيلي سياس ميدونم يه شب میای خاکو چراغون ميکني
عليرضا قزوه
|
|
|
ندانم های بسیار است...!
پوپك صابري(يكشنبه ۴ شهريور ۱۳۸۶)
امروز 4 شهریور است، سه روز دیگر روز تولد گل آقا که امسال66 ساله میشود.66 سال سن زیادی نیست اما گویا برای اهالی طنز زیاد است! هر سال در این روز به او هدیه ای می دادم با اینکه می دانستم این روز و تقارنش با 8 شهریور او را بیشتر از آنکه خوشحال کند، غمگین میکند. با خودم فکر می کنم امسال به او چه هدیه ای میدهم؟ نوید یکسال دیگر کار و تلاش و زنده نگهداشتن آبدارخانه و روشن نگهداشتن این چراغ یا... همیشه بعد از چاپ هر شماره مجله، دلم میخواهد آن را بخواند، اما سرمقاله این شماره ماهنامه را -که یکی دو روز دیگر منتشر می شود- نه! آن را برای شما می گذارم که بدانید چرا این وبلاگ را دیر به روز میکنم و...!
|
|
|
از اون جهت!
پوپك صابري(دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۶)
ما شانس نیاوردیم؛ ما بخت یارمان نبود؛ ما افتضاح کردیم؛ ما گند زدیم... اما این چیزی از شایستگی تیم ملی ما کم نمیکه. این جا اهمیت حضور مهاجم هایی مثل علی دایی، پرویز دهداری، علی پروین، پرویز فنی زاده، ناصر حجازی، سهراب سپهری، احمد رضا عابدزاده و.... مشخص میشه!...
|
|
|
|