مهدي استاداحمد
«عجب رسميه رسم زمونه» خونهمون عيدا پر مهمونه ميرن مهمونا از اونا فقط آشغال ميوه به جا ميمونه! كجاست اون كيوي؟ چي شد نارنگي؟ كجا رفت اون موز؟ خدا ميدونه!
جعبه خالي شيريني هنوز گوشه طاقچه پيش گلدونه عطرش پيچيده تا آشپزخونه شيرينيش كجاست؟ خدا ميدونه ميرن مهمونا از اونا فقط جعبه خالي به جا ميمونه!
از بس خونه رو به هم ميريزن آدم مثل اسب(!) تو گِل ميمونه يكي نيست بگه خدا وكيلي جاي پوست پسته توي قندونه؟!
قند نصفه عموجون هنوز خيس و لهيده ته فنجونه حالا خداييش قندش مهم نيست كنار اون قند نصف دندونه! ميرن مهمونا از اونا فقط نصفه دندون به جا ميمونه!
پسته خندون، بادوم شيرين فندوق در باز، مال مهمونه «پرسيد زير لب يكي با حسرت» كه از اين آجيل، به غير از تخمه، واسه ما بعدها چيچي ميمونه؟!
مهدي استاداحمد
تاريخ : دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
|